روستای خانقاه

اجتماعیُ فرهنگی ُتاریخیُ مذهبیُ...

روستای خانقاه

اجتماعیُ فرهنگی ُتاریخیُ مذهبیُ...

جهان در سایه فرهنگ علمی.../عبیدفخرالدینی

نگاهی به ریشه های بحرانهای زیست محیطی:

   جهان در سایه فرهنگ علمی به آوردگاهی وحشتناک و پرغوغا تبدیل شده است؛ آوردگاهی میان انسان و طبیعت که بازنده از پیش تعیین شده آن -یعنی انسان- هنوز نمی خواهد پذیرای شکستی باشد که بر اساس ندانسته های خود رقم زده است. ندانسته هایی که هم اکنون نسل بشر و تمامی مخلوقات کره زمین را به لبه پرتگاه کشانده است.

  متأسفانه انسان امروز با تکیه بر قدرت علمی و صنعتی خود اینگونه می پندارد که با تعارض به طبیعت می تواند به آرزوی دیرینه اش که همانا تسلط بر طبیعت و قدرت های نهفته آن است دست یابد اما افسوس که خود می داند مرتکب اشتباه شده و توان مقابله با طبیعت را ندارد ولی نمی خواهد...!

   البته از انسانی که همه چیز را با عینک علم توجیه می کند، اخلاق و  وجدان را بر اساس علوم تجربی تفسیر و انسانیت و معنویت را در زیر تیغ جراحی جستجو می کند، خود را به پرستش علم ناقص و جدای از اخلاق سرگرم کرده، نیاز های معنوی را مانع توسعه و پیشرفت دانسته و تنها به تامین نیازهای فیزیولوژیکی و روانی می پردازد، بیش از این انتظاری نیست.

براستی چرا اشرف مخلوقات نمی خواهد قبول کند که با فرهنگ علمی و غیر انسانی نمی توان با طبیعت و مخلوقات آن تعامل داشت؟

   هر چند جواب این سوال بسیار گسترده تر از مطالب ذکر شده در این مقاله است ، اما شکی نیست که کم رنگ شدن معنویات، عدم وجود اخلاق زیست محیطی و فراگیر شدن فرهنگ علمی و صنعتی در جهان از مهمترین مسائل بوجود آورنده ی عدم تعادل و تعامل میان انسان و طبیعت می باشد که لازم است اشاراتی به این موضوعات داشته باشیم.

   پر واضح است که انسان با هر نوع گرایش و دیدگاه عقیدتی پای بند یک سلسله ارزش های فردی و اجتماعی می باشد و بقای جامعه نیز در این پای بندی ها نهفته است. بلایا و بحران های زیست محیطی نیز از یک بحران اخلاقی و معنوی نشأت گرفته و نتیجه پشت پا زدن به این ارزشها است. این یک اصل اثبات شده است که هرگاه انسان با رعایت اصول اخلاقی و معنوی به سمت تعادل و تعامل با طبیعت حرکت کند، طبیعت جانب تعادل و تعامل را در پیش می گیرد، ولی اگر انسان راه تسخیر و تعارض را در پش گیرد طبیعت نیز جانب تعارض و بی نظمی را در پیش گرفته و مشکلات و بحران های گوناگون را برای انسان به وجود می آورد. در واقع می توان اینگونه بیان نمود که طبیعت یک سیستم پویا و زنده بوده و در مقابل هرگونه کنش انسان، از خود واکنشی نشان می دهد.

  مروری بر فاجعه ها و بلایای طبیعی و انسان ساز رخ داده در چند سال گذشته در نقاط مختلف جهان صحتی است بر این ادعا:

-         بنا به گزارش سازمان ملل متحد در سال 2003 بیش از 254 میلیون خانوار در درجات متفاوت، متحمل خسارات حاصل از سیل، خشکسالی، زمین لرزه، گردباد و طوفان شده اند.

-         در سال 2006 وقوع 6 گردباد مهیب در کارائیب و جنوب ایالات متحده آمریکا، بیش از 2000 نفر کشته بر جای گذاشت. خسارت مالی ثبت شده تنها در فلوریدا 50 میلیارد دلار بوده که بیش از 20 برابر خسارت وارد شده به برج های تجارت جهانی در حمله تروریستی 11 سپتامبر است.

-         در سال 2009 بر اثر وقوع گردبادی شدید در فرانسه و اسپانیا بیش از 300 میلیون درخت کهن سال ریشه کن شدند.

-         در سال 2009 گرمایی فوق العاده دامن گیر استرالیا شد و باعث آتش سوزی بیش از 365000 هکتار جنگل گردید و به کشته و زخمی شدن بیش از 730 نفر انجامید.

-         مشاهده شدن یک میلیون کیلومتر مربع زمین عاری از برف و یخ طی 20 سال گذشته در مناطق پوشیده از برف و یخ. در قطب شمال سالانه 4 -3 درصد از پوشش یخی ذوب شده و افزایش سطح دریاها به میزان 3/3 میلی متر در سال را به دنبال داشته است.

-          وقوع خشکسالی و  طوفان های شن در مناطقی از جهان  از جمله ایران، عراق، عمان، استرالیا و ... سالانه هزاران میلیارد دلار خسارت به بار آورده است.

-          از بین رفتن دست کم روزانه 100 نمونه از گونه های گیاهی و جانوری و به ویژه نابودی نسل 7 گونه از 10 گونه موجودات زنده دریایی بر اثر آلودگی و گرم شدن مداوم کره زمین.

-          از بین رفتن 4/3 جنگلهای جهان توسط انسان.

   براستی بحران محیط زیست و انقراض پی در پی موجودات زنده، حقیقتی است تکان دهنده که ریشه در اندیشه دانشمندانی چون آرنولد توین بی و لین وایت و فیلسوفانی همچون آگوس کنت و هابز دارد. اندیشه هایی که حتی بشر را نیز در لبه پرتگاه انقراض قرار داده است.

   هابز فیلسوف انگلیسی می گوید: این که گفته اند طبیعت انسان مدنی و اجتماعی است خطاست و در حال طبیعی انسان دشمن انسان است و انسان برای انسان گرگ است . هر کس هر چه می خواهد برای خود می خواهد و به ضرر دیگران می خواهد. بنابراین همه با هم در جنگ خواهند بود و هر که نیرویش بیشتر باشد پیش می برد و این حقی است طبیعی. وی بنیاد علم را حس ، بنیاد اخلاق را سود و زیان و بنیاد سیاست را زور و استبداد می پنداشت.

   لین وایت نیز معتقد است که تاکید فراوان ادیان ابراهیمی (اسلام ، مسیحیت و یهودیت ) بر غلبه خداوند بر طبیعت و سلطه انسان بر طبیعت منجر به تحقیر طبیعت شده و در نتیجه تخریب محیط زیست به خاطر اهداف منفعت طلبانه بشر رخ داده است.   

   اما با نگاهی به جهان بینی های مبتنی بر ادیان ابراهیمی بخصوص دین اسلام در می یابم که اندیشه و گفتار این افراد در مورد دین، اخلاق و طبیعت از عدم شناخت آنها حکایت دارد.

دانشمندان اسلامی همه ی موجودات و مخلوقات جهان را نشانی از قدرت و عظمت پروردگار می دانسته و ظلم، تعدی و برخورد استثمار گرایانه با طبیعت را ناشی از سرکشی انسان و عدم قبول بنده بودن خدا می دانند، چنین موجودی واجد قدرت ویرانگری و شیطانی بوده و تنها در پی گسترش فساد در روی زمین و در نتیجه تخریب محیط زیست خواهد بود.

   سید محمد خاتمی اسلام شناس معاصر می گوید: (( طبیعت آفریده زیبای خدا و فن آوری ساخته و پرداخته دست انسان است و نباید آفریده انسان در برابر آفریده خدا قرار گیرد؛ زیرا در تعارض میان هستی و انسان در نهایت انسان از پا در خواهد آمد. انسان باید همزیستی با طبیعت را شناسایی کند و در عین برخورداری از طبیعت با آن زندگی کند بدون آنکه آسیبی وارد کند.))

  اندیشمندان اسلامی معتقدند ریشه اصلی بحران های زیست محیطی در جهان امروز، تبیین جهان از دریچه تنگ علوم تجربی فاقد معنویت است. به بیان دیگر انسان مدرن دچار بحران معنویتی شده که نتیجه آن بحران زیست محیطی است و تا زمانی که نگاه بشر به محیط زیست صرفاً مادی و غیر اخلاقی باشد طبیعی است که در سایه فراموشی و غفلت از معنویت ، فضای تنگ و نفس گیری -که هم اکنون شاهد آن هستیم- ایجاد می شود که آرامش و آسایش را از انسان سلب می نماید.

   هر چند حامیان محیط زیست هر ساله در این راستا همایشهای متعددی را جهت گسترش اخلاق محیط زیستی، بیداری اذهان عمومی و تغییر رویکرد دولت مردان و سرمایه داران برگزار می کنند تا شاید جهان را از بحران هایی که با آن روبه روست نجات دهند، اما تا کنون به کمترین نتایج ممکن از جمله ممنوع ساختن کاربرد  CFC در یخچال ها، رنگ موی خانم ها و اسپری های خوشبو کننده دست یافته اند.

   متاسفانه نظام های سرمایه داری حاکم بر جهان در سایه اندیشه های غیر اخلاقی برخی از اندیشمندان خود با تجاوز به طبیعت در پی کسب ثروت و قدرت هرچه بیشتر بوده و ساختار و فضای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جهان را به گونه ای شکل داده اند که گویا پایان قرن 21 برابر است با پایان عمر جهان...!

   این نظام ها محیط زیست را مانع ترقی و پیشرفت دانسته و با جهانی کردن شعار فریبنده "مصرف بیشتر زندگی بهتر" ضمن افزایش میزان بهره برداری از منابع طبیعی جهانی، جوامع را به رفاه بیشتر، مصرف گرایی و خرید کالاهای غیر ضروری تشویق کرده و با وابستگی این جوامع به تولیدات خود، زمینه های استعمار و نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را به وجود می آورند.

   افزایش و کاهش بهای سوخت های فسیلی و مواد غذایی، ایجاد تنش در مناطق نفت خیز، افزاش انحرافات جنسی و اخلاقی، جذب نخبگان علمی دیگر کشورها، ایجاد نا آرامی در گوشه و کنار جهان و تبلیغات گستره جهت هم سو کردن و تغییر ذهنیت جوامع نسبت به خواسته های خود، از مهمترین شاخصه های استعمار جدید نظام های سرمایه داری می باشند که با این اقدامات غیر اخلاقی و غیر منطقی نه تنها جوامع را مفسد و مسرف نموده اند بلکه باعث تغییر چهره محیط زیست، ایجاد آلودگی های شدید و بروز حوادث ناگوار در نقاط مختلف جهان شده اند.

   جای بسی تاسف است که با وجود چنین واقعیت های وحشتناکی دل مشغولی نظام حاکم بر جهان نیز همچنان پیشرفت صنعتی و اقتصادی است. جوامع نیز تحت چنین شرایطی به تسهیلات حاصل از اقتصاد مبتنی بر تولید و مصرف و افراط و تفریط عادت کرده اند و ممانعت از مصرف ابزارها، ادوات و لوازم تولید شده در قرون اخیر با مخالفت سرسختانه آنها روبرو شده است. حال آنکه همین وسایل، خودروها، هواپیماها و صنایع تولید کننده آنها در کنار مواد و کالاهای رفاهی و غیر ضروری، نقش به سزایی را در تشدید آلودگی و افزایش دمای کره زمین ایفا می کنند.

تغییر شیوه مصرف راهی برای نجات:

   بیش از 40 سال است کارشناسان و پژوهشگران به نحوی کاملاً علمی و قابل درک اخطار می کنند که باید روش مصرفمان را تغیر دهیم. اگر این توصیه را نپذیریم، سیاره زمین از یک سو قادر به تامین مواد غذایی مورد نیاز جمعیت روز افزون بشر نخواهد بود و از سوی دیگر زباله های انباشته شده و آلودگی محیط زیست، تنوع زیستی را از بین برده و نوع بشر را تهدید به انقراض خواهد کرد.

   به گمان دانشمندان و محققان حوزه محیط زیست هر تصمیمی که از این پس جهت رفع بحران محیط زیست جهانی گرفته شود و کاملاً به اجرا درآید، هرگز نمی تواند لطمه وارد شده به سیاره را صد درصد جبران نماید. اما باید باور کرد که دیگر هیچ راهی جز این وجود ندارد و بشر ناچار به بازنگری در اندیشه های کثیف و اقدامات اشتباه خود بوده و می بایست در کمترین زمان ممکن فرهنگ انسانی و محیط زیستی را جایگزین فرهنگ علمی نماید.

هر چند سیر تحولات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به گونه ای است که به مرور زمان و تحت تأثیر شرایط موجود، فرهنگ انسانی جایگزین فرهنگ علمی کنونی خواهد شد و محور توسعه سازگار نمودن دستاوردهای فنی و اقتصادی با محیط زیست خواهد بود، اما امید به آینده نمی تواند راهکار مناسبی برای فرار از اقدامات غیر انسانی باشد. واقعیت این است که سیاره ی زمین تحت تأثیر فرهنگ علمی، روز به روز گرمتر و آلوده تر می شود و بسیاری از گونه های گیاهی و جانوری در اثر این پدیده ها در حال انقراض اند، پس نباید به آینده احتمالی که همانا جایگزینی فرهنگ انسانی به جای فرهنگ علمی است دل خوش کنیم و آرامش فرزندان مان را فدای آسایش خود کنیم.

سخن آخر:

  می دانیم که حفاظت از محیط زیست و اطمینان از پایداری و همه جانبه بودن توسعه آن جدی ترین چالش پیش روی جامعه جهانی است، بنابراین احیاء و نگه داری هر گونه حیاتی، مساوی است با امکان زندگی بهتر و بیشتر انسان در روی کره زمین.

  امیدواریم با اصلاح اندیشه، تشکیل نهادهای مردمی و بالا بردن مبانی معنوی و معرفتی بتوان افکار فریب خورده جهان را بیدار نمود و نظامهای صنعتی و سرمایه داری حاکم بر جهان را مجبور به تن دادن به خواسته های حامیان محیط زیست کرد.

 

  منابع:

1-   مولایی، عیسی؛ اسلام و محیط زیست، ناشر مولانا، 1388.

2-   صمدی ، علی افضل؛ زمین به کجا می رود ( سرنوشت سیاره زمین در صد سال آینده)، چاپ و صحافی جهان کتاب، 1388.

3-   پاک نژاد، رضا؛ اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، جلد دوم، اسلامیه، 1384.

4-   حدادی، محسن؛ ادیان و محیط زیست، ماهنامه اخبار ادیان،84-1383.

5-  خاتمی، سید محمد؛ دین و فرهنگ، صفحه 20، همایش بین المللی محیط زیست، سازمان حفاظت محیط زیست، 1380.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد