حاج سیدمحمودفخری(مشهوربه جراح)

حاج سیدمحمودفخری مشهوربه(سیدمحمودجراح)فرزندمرحومسیدعبدالمجیدوخاتونمرضیه است.تولدایشان درسال 1299 درخانقاه بوده وتاپایان عمرمقیم این روستا بوده است.

ایشان قبل از تولدپدرش را از دست داده وهمیشه ازاین موضوع که چهره پدررا ندیده دررنج بود،اما تحت مدیریت برادری مومن ومتقی به نام مرحوم سیدعبدالقادرومادری دلسوزوشایسته ونظارت بستگان نزدیک چنان پرورش یافت که همزمان بارشدجسمی خصایص عالیه انسانی نیزدروجودش رشدکردوشکوفاشدوتبدیل به انسانی گردیدخدوم وعلاقمندبه خدمت وکمک با افرادجامعه.

سوادخواندن ونوشتن را فراگرفت ولی به دلیل مهاجرت برادر بزرگتربه قصرشیرین نتوانست ادامه تحصیل دهداما چون هوش سرشارودوراندیش اوبیشتراز موقعیت تحصیلی وسنی اش جلوه گرشدلذا از همان عنفوان جوانی موردتوجه وطرف شور ومشورت دیگران بود.

آن مرحوم از لحاظ نسبی ازجانب پدر نوه ی مرحوم سیدفخرالدین وازجانب مادرخواهرزاده ی مرحوم علامه سیدعبدالرحمن مدرس(مسعودی)مشهوربه سیدعبدالرحمن قاضی وازلحاظ سببی دامادمرحوم ملاسیدمحمدباقر ناصرمرتضائی مدرس وامام جمعه وقت خانقاه بودوطبیعی است که ازاین همه خرمن معرفت به ایشان هم سهمی برسد.

خدمتگزاری آن مرحوم به جامعه همه جانبه بودوهرجاکه لازم می شدقدم خیری برداردبی درنگ اقدام می کرد وبابرنامه ریزی دقیق سعی برآن داشت که این وضع را محفوظ دارد ولذا مشاهده می شد که هرشب درخانه ایشان مردم برای امری تجمع یافته وازراهنمائی ونظرات خیردرجهت رفع مشکل پیش آمده بهره مند می شدندوکمترشبی خانه ایشان ازاینگونه تجمعها خالی بود.گاهی هم درخارج از منزل درخانقاه یادرروستاهای اطراف برای رفع دعاوی ومشورت درکاری اورا دعوت مینمودندکه مورداجابت قرارمی گرفت. علاوه برجریان فوق این بزرگوار بامهارتی که درامر شکسته بندی (جراحی)داشت معرف خاص وعام شده بود.جریان کسب این مهارت خدادادی ازاین قراربوده که:

مرحوم سیدعبدالقادربرادرش به خدمت حضرت حسام الدین(قدس سره)شرفیاب می شودحضرت شیخ جویای حال اهالی خانقاه وازجمله بستگان وبرادران سیدعبدالقادر می شوندودراین مباحثه می فرمایندکه :(به سیدمحمودبگوئیددرامر شکسته بندی که موردعلاقه اوست مردم را کمک نمایدانشاالله خداونددستش را شفای بیماران قرار می دهد).

دربازگشت از سفرمرحوم سیدعبدالقادرسفارش حضرت شیخ رابه برادرش سیدمحمود می رساندوایشان هم بادلگرمی بیشتری درحالیکه حدودبیست سال سن داشته به عنوان شکسته بندشروع به کارمی کندودرمدت زمان کمی چنان مهارتی می یابدکه مورداعتمادکامل قرار می گیردوتاپایان عمربدون هیچگونه چشمداشتی خدمتگزاراقشارمختلف جامعه دراین زمینه بودومراجعین درکمترین زمان شفایافته وبهبودی کامل بدون هیچگونه عیب ونقصی به دست می آمد.

گرچه نمی توان شرح پنجاه واندی سال شکسته بندی ایشان رادراین مقال گنجانداما می شودبه نکات بارزی ازمهارت وصبروحوصله نامبرده درزمینه شکسته بندی اشاره کرد:

1-بادقت وبدون هیچگونه استفاده ای از ازعکسبرداری وغیره به خوبی شکسته شدن –ترک برداشتن استخوان ودررفتگی آن را تشخیص می دادوبودندافرادی که بعدازاظهارنظرایشان عکسبرداری انجام می دادندولی نتیجه همان نظرایشان بود.

2-خدمتشان درشکسته بندی منحصربه انسان نمی شدبلکه شامل احشام مردم وحتی پرندگانی مانندکبک ومرغ وخروس می گردیدواگردراین راستا ازروستاهای اطراف ودور ونزدیک مراجعی داشت باروی گشاده می پذیرفت وبه نسبت نیاز درآن روستا اقامت می نمود.

3- اگرفردی امکان نداشت به خانقاه بیایدبرایش زمان ومکان وموقعیت وبُعدمسافت و...مطرح نبودوحتما به محلی که حادثه دیده سکونت داشت مراجعه می کردوتازمانی که لازم بودبربالین مریضش می ماند.اما همیشه آدرس کامل خودرادراینگونه مسافرتهابرای ضرورتهای بعدی دراختیارخانواده قرار می داد.

4-گرچه عمل شکسته بندی تابهبودی برای حادثه دیده هزینه ای دربرنداشت،اما همان اقل موادی که(تخم مرغ وپارچه ای باندمانندبرای بستن شکسته)لازم بودرا همیشه درمنزل آماده داشت.

5-بارها اتفاق افتاده که مریض وهمراه او ضرورت داشت درخانقاه ویادرخانه ایشان باقی بماننددراین حال بدون هیچگونه تکلفی تاپایان ضرورت به عنوان مهمان پذیرایی شده اند.

6-موقعیت هایی برای استفاده مادی پیش می آمدکه ایشان تخصص خودرا درمحل مناسبی مانندمطب وبیمارستان شخصی به کاربرده ومراجعین هزینه های تعیین شده رابپردازندودرقبال این کارایشان حقوق دریافت نماید،ازانجائیکه این امراولا برای مردم هزینه دربرداشت وثانیامحدودیت زیادی برای انجام فعالیت خداپسندانه اش به وجودمی اوردوباطبع خیرخواهانه اوسازگاری نداشت هرگزنپذیرفت وبه همان روش که خدایش می پسندیدتاپایان عمرادامه کارداد.

7-همرا ه اکثرشکستگی ها زخم هم وجودداشت باتهیه داروی مناسب برای زخم وانجام بانداژی که محل مناسبی برای زخم تا بهبودی وجودداشته باشدهردوعمل(بهبودی استخوان شکسته ومحل زخم)راهمزمان ویابافاصله کمی به سرانجام می رسانید.

8-زمان معالجه حادثه دیده شگردخاصی به کارمی بردوچون بیهوشی موضعی انجام نمی شد بی شک درهنگام بررسی استخوان شکسته ،حادثه دیده درد زیادی را تحمل می کردوبه ویژه کودکان وافرادکم تحمل درهنگام بررسی عضوشکسته مانع کاربودند،ایشان به تدریج وبا ملایمت فردرا آماده تحمل دردمی نمودودرلحظه مناسبی کاررا فیصله می داد.

9-گاهی اوقات درجه شکستگی یادررفتگی به حدی بودکه اطرافیان برای بهبودی اظهارنومیدی می کردندولی ایشان بااستعانت الهی ازفن وتخصص خودحداکثراستفاده را می کردندودراندک زمان ممکن بهبودی حاصل می گردید.برای صحت این مدعاافرادزیادی درخانقاه ویاخارج ازآن هستندکه اکنون درقیدحیات اندکه یاخودازحاثه دیدگانندویاشاهددیگران بوده اند ونیازی به ذکرنمونه نیست،اما چندنمونه ازنوع شکستگی ویادررفتگی ذکر می گردد:(به نظرات جمعی از بزرگان منطقه درسال 1338 درپایان همین نوشته توجه شود).

الف)دررفتگی استخوان فک که یاموجب باز شدن دهان وبسته نشدن آن می شدیابالعکس.

ب)استخوان ران از ناحیه لگن که ازنظربانداژنیزنیاز به تخصص ویژه ای داشت.

ج)مهره های گردن وپشت.

د)استخوان زانووساعدوکتف(شانه).

ه)استخوان شکسته براثراصابت گلوله تفنگ.

و)استخوان انگشتان دست وپاوبه ویژه انگشتان کوچک.

این بزرگوارهمچنان علاقه خاصی به حمایت ازمسجدجامع حضرت باباشیخ حسن خانقاه داشت وتاپایان عمربه عنوان امنای مسجدجامع خدمت نمود.

وفات این خدمتگزارروز21/8/1370 درروستای هجیج اتفاق افتادکه ماجرابه شرح زیراست:

یکی ازمحبان بارگاه حضرت سیدعبیدالله(کوسه هجیج)که آخرین کسی بودمرحوم حاج سیدمحمود دست شکسته اوراجاانداخت ودرمنزل وی جان به جان آفرین تسلیم نمود.

زنی معلول ازناحیه هردوچشم وبدون سرپرست درروستای مذکوردچارشکستگی ازناحیه دست می شودایشان قبلابرای معالجه این زن به روستای هجیج می رودودرزمان نیازپس ازیک هفته ضرورت ایجاب می کندکه به هجیج مراجعه نمایدتادرخصوص بهبودی استخوان دست زن مذکور مطمئن شودبااحساس مسئولیتی که درقبال بیماران خودداشته مراجعه به هجیج رابرمی گزیندزیراامکان حضورزن حادثه دیده به خانقاه نبوده است درهنگام بررسی دست زن مذکورودرحین انجام وظیفه وبالبخندرضایت ازبهبودی حاصل شده براثرسکته قلبی به لقاالله می پیوندد.

عده ای از اهالی محترم روستای هجیج جنازه آن مرحوم رابه خانقاه آوردندودراندک زمانی صدای خبرفوت ایشان درمنطقه پیچید.

باحضورعده کثیری ازمسلمانان محل ومنطقه جنازه آن مرحوم درقبرستان جدید روستای خانقاه به خاک سپرده شد.

پس ازسالهای زیادی که ازفوت ایشان می گذرد هنوزهم مردم به نیکی ازاویادمی کنندواین بیت شیخ سعدی علیه الرحمه تداعی می شود:

نام نیکوگربماندزآدمی

به کزوماندسرای زرنگار

روحش شادوقرین رحمت باد

سیدناصرفخری