رمضان از راه میرسد و ما را بیچتر به زیر باران میخواند تا با او همقدم شویم. شاید که در زلال آرایههای
این باران، آلایههای وجود خویش را مخمحل سازیم و همچون کسی که تنی به آب میزند، بار دیگر فطرت خود را پاگیزه گردانیم. رمضان همان خاصیت و همان طراوتی را دارد که عشق، این مهمان فرخنده و فرهیخته، آیینه جان انسان را چنان جلوهای میبخشد که لایق انعکاس انوار الهی معشوق ازلی و ابدی وانگاه فنا و استغراق در جذبات جلوات دلربای او گردد. و این همان راه و رسم جوهری عشق است.
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سی پاره این ماه مبارک
از دست به یکباره چو اوراق خزان رفت
ماه رمضان حافظ این گله بود از گرگ
فریاد که زود از سر این گله شبان رفت
بیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟
ماهی که شب قدر در او بود نهان رفت
برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان
آن روز که این ماه مبارک ز میان رفت
تا آتش جور رمضان چهره برافروخت
از نامه اعمال، سیاهی چو دخان رفت
با قامت چون تیر در این معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت
برداشت زدوش همه کس بار گنه را
چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت
چون اشک غَویران به سراپرده مژگان
دیر آمد و زود از نظر جان جهان رفت
از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب
آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت
رمضان از راه میرسد و ما را بیچتر به زیر باران میخواند تا با او همقدم شویم. شاید که در زلال آرایههای
این باران، آلایههای وجود خویش را مخمحل سازیم و همچون کسی که تنی به آب میزند، بار دیگر فطرت خود
را پاگیزه گردانیم. رمضان همان خاصیت و همان طراوتی را دارد که عشق، این مهمان فرخنده و فرهیخته، آیینه
جان انسان را چنان جلوهای میبخشد که لایق انعکاس انوار الهی معشوق ازلی و ابدی وانگاه فنا و استغراق در جذبات
جلوات دلربای او گردد. و این همان راه و رسم جوهری عشق است.
اول دلم را صفا داد، آیئنهام را جلا داد
آخر به باد فنا داد، عشق تو خاکستر من
و اینک این مهمان مغتنم، آهنگ رفتن ساز کرده. پس از یک ماه قرابت و موانست میخواهد ترک یار و دیار ک
ند و باز ما را در تنهایی خویش شناور سازد. رمضان که به سمت روزهای آخر پیش میرود، احساس وداع در دل،
شعله میکشد و زبانههایش، اشکم را در چشمخانه گرم میکند. سینه پرسوز میشود و آه، آهنگ گل کردنش اوج میگیرد.
احساس خداحافظی با تمام لحظههای کرامتافزای رمضان که هر آن و ثانیههایش با روزها و ماههای بسیاری پهلو
میزند، بر آنها که فیض و رحمت این ماه را درک کردهاند، تلخ مینماید.چطور میتوان به عادت روزهای روزهداری،
دلتنگ لحظههای آوابخش افطار نشد؟
هر چه که اهل صیام به رفتار زینت عابدان عالم خمین تمام شدن و از دست رفتن این ماه مبارک هستند، اما آنان که اهمیت
و برکت این فصل سبز مهربانی و مودت را درک کردند و غنیمت شمردند.
اینک در آستانه حلول هلال ماه شوال، خوشحال و خرسند از اینکه، فطرت خدایی خویش را به مدد لحظههای دعا و نیایش
و تراویح قرائت قرآن این ماه از تمام رنگهای غیر خدایی پاک و پیراسته ساختهاند، چشم انتظار به آسمان دارند تا شاهد
لبخند صمیمیت و رضایت پروردگار باشند.
اینگونه است که عید فطر روز خوشحالی و درخشش فطرتهای طراوت یافتهای است که با امید (لعلکم تتقون) دوست،
یک رمضان دیگر در معرض وزش نسیم رحمت و مغفرت او قرار گرفتند تا پیرایش شوند.
عید فطر، زمان دست افشانی و پایکوبی و سر به سجده نهادن روزه داران با ایمانی است که در فطرت جلا یافته خویش
به تماشای جلوههای خواستنی جمال معشوق، مشغول و مشعوف شدهاند.
و باید گفت: «هیناً لکم، و عیدکم مبرور وسعیکم مشکور»، عید فطر بر صاحبان فطرتهای شستشو یافته از رهگذر
رمضان مبارک باد.
ربنا تقبل منا صلاتتنا و صیامنا و قرائتنا ورکوعنا و سجودنا انک انت السمیع العلیم و تب علینا انک انت التواب الرحیم
و اهدنا الی الحق و الی صراطک المستقیم. آمین
وبالاخره دیدار از غریبان وبیماران دراین روز کاری خداپسندانه است