الاای عاشق محزون حدیثی گو ازاین علت
بگفت دارو دراین علت،نبودهرگز بجزوصلت
به شب رنجوروگنجوری،به رنج وزخم دل، دانم
بگفت ازوصل دل بایار،یکدم تومکن غفلت
اگرلیلای دل آگاه شودازشوراین مجنون
زتاب ودردهجرانش بزودی اوکندهجرت
طبیب عشق بی باک است،زجوروظلم چالاک است
نمی دانم چراننهد پمادعلّت وذلّت
نجیب ازدردزخم دل همی کسلان ونالان است
خدایاتوترحم کن دراین مهجوری وغربت