روستای خانقاه

اجتماعیُ فرهنگی ُتاریخیُ مذهبیُ...

روستای خانقاه

اجتماعیُ فرهنگی ُتاریخیُ مذهبیُ...

صیدی دوم اورامانی /برگرفته از تاریخ مشاهیر کرد

صیدی دوم اورامانی

((صیدی))شهرت شعری دوتن از شعرای اورامی زبان بوده است.یکی صیدی اول که در دهم هجری می زیسته ودیگری صیدی دوم که در قرن سیزدهم زندگی داشته ودراینجا از اوسخن خواهیم گفت.

صیدی دوم نامش ملامحمد سلیمان فرزند حاج سید محمود از سادات خانقاه ازقرای اطراف شهرپاوه است.تحصیلات خود را در مدارس دینی اورامان وشهرزور به پایان رسانیده ومراحل نهایی را نزدملا جلال خرمالی خاتمه داده واز او اجازه تدریس گرفته است.

صیدی دوم اورامانی

((صیدی))شهرت شعری دوتن از شعرای اورامی زبان بوده است.یکی صیدی اول که در دهم هجری می زیسته ودیگری صیدی دوم که در قرن سیزدهم زندگی داشته ودراینجا از اوسخن خواهیم گفت.

صیدی دوم نامش ملامحمد سلیمان فرزند حاج سید محمود از سادات خانقاه ازقرای اطراف شهرپاوه است.تحصیلات خود را در مدارس دینی اورامان وشهرزور به پایان رسانیده ومراحل نهایی را نزدملا جلال خرمالی خاتمه داده واز او اجازه تدریس گرفته است.

ملاسلیمان صیدی شاعری بوده است نکته سنج ،خوش ذوق،باافکاری بلندواستعدادی ذاتی وقریحه ای خدادادی.

پس ازخاتمه ی تحصیل به اورامان تخت برگشته وبه باغداری پرداخته واز دسترنج خودارتزاق کرده وضمن کسب وکار به مطالعه وتدریس پرداخته وگاهی هم به یاری ذوق شاعرانه اش چامه ای گفته وترانه ای سروده است.جمعی معتقدند که شیخ عثمان سراج الدین نقشبندی قدس سره درایام تحصیل مدتی نزد ملا سلیمان صیدی تلمذ کرده وبعدها که به مقام ارشادرسیده ،ملاسلیمان در سن 60 سالگیدرسلک مریدان آن حضرت درآمده است.ودر صورت صحت این مدعی می باید صیدی ،هنگامی که به شیخ عثمان درس داده ،سنش در حدود 25 سال بوده باشد. بااین حساب لااقل ده سال بیشتر سن داشته وتولد وی درحدود سال 1185 ه ق اتفاق افتاده است ،ووقتی که دست ارادت به شیخ داده (60سالگی)سنه 1245 ه ق بوده است.

مرحوم کاردوخی خدایش بیامرزاد درمقدمه دیوانی که با زحمت وپشتکار زیادی در مدت چندین سال جمع آوری کرده وسرانجام به چاپ رسانیده، سال تولد صیدی را 1195 ه ق وسال وفاتش را 1265 نوشته است.


برگٌشا از رخت ای دلبر گلچهــــــــــره نقاب

حیف باشد چو تو ماهی شودش ابر نقاب

بی رخت دیدة من اشـــک فشاند به زمین

همچو باران بهــــاران که بریزد ز سحـــاب

بخت بد بین کــــــه به بیــدار مرا می دارد

همه شب تا که تو را دیده نبیند درخــواب

آقای علاءالدین سجادی در کتاب مێژووی ئه‌ده‌بی کۆردی چاپ دوم سال ۱۹۷۰ صفحه ۵۸۲ می نویسد : (ترجمه با تخلیص) « صیدی اورامی در حدود ۱۵۲۰ م زندگی می کرده و دیوان اشعارش در روستای رزاو موجود می باشد » . آقای محمدبهاءالدین در کتاب پیشالیاری زه‌رده‌شتی چاپ سال ۱۹۶۸ صفحه ۲۵ می نویسد : ( ترجمه با تخلیص) « نام صیدی هورامی سید محمد صادق پسر سید علی بوده » که او نیز همان تاریخ را از کتاب ماموستا سجادی گرفته و به شرح خود اضافه نموده است و برای ( صیدی دوم ) نیز نام « محمد لطیف » را انتخاب کرده است . آقای محمد صدیق صفی زاده (بۆره‌که‌یی) در کتاب مێژووی وێژه‌ی کوردی چاپ سال ۱۳۷۵ جلد اول صفحه ۴۰۰ می نویسد ( ترجمه با تخلیص )« صیدی اورامی اول، درسالهای ۸۵۰ تا ۹۱۸ هجری قمری می زیسته ، نام او سید محمد صادق بوده و در روستای رزاو سروآباد به دنیا آمده و در همانجا نیز به خاک سپرده شده است » و بعد از آن در صفحه ۴۸۸ همان کتاب می نویسد ( ترجمه با تخلیص ) « صیدی هورامی دوم در سالهای ۱۱۸۹ تا ۱۲۷۱ هجری قمری می زیسته است » و نام وی مکان زندگی اش را آنچنان که در مقدمه دیوان صیدی نوشته محمد امین کاردوخی آمده ذکر می کند .

آقای سید عبدالحمید حیرت سجادی در کتاب شاعران کرد پارسی گوی چاپ ۱۳۶۴ سنندج صفحة ۱۷۲ می نویسد « ملا سلیمان اورامی متخلص به صیدی در اوایل قرن یازده یا پیش تر می زیسته است . ناگفته نماند آقای محمد امین کاردوخی اشعار ملا سلیمان را که به لهجه اورامی قدیم است با اشعار سید محمد صیدی که از مردم نیمه دوم قرن سیزدهم است و دارای اشعار کردی اورامی به شیوه بیسارانی است و با اشعار ولی دیوانه و میرزا شفیع به هم آمیخته و همه را به نام ملا سلیمان به چاپ رسانیده است .! ! »

اما :

در این میان فقط دو نفر اشعار صیدی را جمع آوری نموده و آن را به صورت دیوان چاپ کرده اند آقایان محمد امین کاردوخی و عثمان محمد هورامی که سالهای زیادی از عمر خود را صرف جمع آوری اشعار صیدی نموده و در این راه به تحقیقات عمده ای پرداخته اند و چنانکه آقای کاردوخی در مقدمه دیوان اشعار صیدی هورامی می نویسد ۲۷ سال در خصوص جمع آوری اشعار صیدی کار کرده و چندین بار به شهر« اورامان تخت » و روستای « سه‌روو پیری » مراجعه کرده است . ایشان معتقدند که صیدی یک نفر بوده که به دو لهجه اورامی کهن و اورامی جدید آشنا بوده و به هر دو لهجه شعر می گفته است . آقای عثمان محمد هورامی نیز در گفتاری تحت عنوان صه‌یدی هه‌ورامی و چه‌ند لایه‌نێکی جیهانه‌که‌ی که در ماهنامة « رامان » شماره۱۰۳ صفحات ۹۲ تا ۹۸ به چاپ رسیده است ضمن تأیید نظر آقای کاردوخی به شبهات برخی از کسانی که صیدی را دو نفر دانسته اند پاسخ می دهد .اینجانب نیز ضمن تأیید نظر اخیر در ابتدا به مواردی چند از شبهات موجود در این خصوص اشاره نموده و در حد توان دلایلم را برای رفع این شبهات ارایه می نمایم :

۱ـ بیشتر کسانی که صیدی را دو نفر دانسته اند خود در این زمینه به تحقیق نپرداخته و بر اساس گفته های دیگران نظر خود را اعلام کرده اند . که ظاهراً مرجع اکثر این اساتید ، کتاب مێژووی ئه‌ده‌بی کۆردی آقای آقای علاءالدین سجادی بوده است که آقای عثمان محمد هورامی در مقاله خود می نویسد که در « در سال ۱۹۷۵ در بغداد به نزد آقای علاءالدین سجادی رفته و درباره محور این بحث به گفتگو نشستیم ، ایشان فرمودند من روزگاری طولانیست که از منطقه اورامان دور افتاده ام شما خودتان رفتیه اید ، دیده و شنیده اید ، بیشتر دانسته های من در این خصوص از طریق نامه به دستم رسیده است » . که از این مطلب در می یابیم که حتی خود آقای سجادی نیز در این زمینه به تحقیق نپرداخته است و اطمینان کاملی مبنی بر اینکه دو نفر با تخلص صیدی شعر می گفته اند ، ندارد . بنابراین نمی توان نوشته های ایشان را در این زمینه سندی قاطع دانست .

۲ـ بیشتر کسانی که اشعار صیدی را که به شیوه اورامی کهن است بنام صیدی اول شناخته اند نام او را « سید محمد صادق » دانسته اند ( البته همچنانکه اشاره شد برخی نیز اسامی سید محمد ، محمد لطیف و . . . را برای او برگزیده اند )که در روستای « رزاو » مریوان زندگی می کرده و در همانجا نیز مدفون است . اگر به اشعار اورامی کهن صیدی نظری افکنیم می بینم که صیدی در هیچ کجای این اشعار نامی از این روستا به میان نیاورده و حتی اشاره ای به مناطق دور و بر آن نیز نداشته است در حالی که در همین اشعار در چندین جا به « اورامان » و روستای « سه روو پیری » اشاره می نماید و حتی می گوید که اورامان منزل و مسکن من بود و خداوند روستای « سه روو پیری » را به من ارزانی داشت و همچو درویش مناطق زیادی را گشتم اما در هیچ جا آرام نگرفتم ( مگر در همان روستا ) توجه کنید :

ئه‌ز ( ئورۆمۆن ) مه‌کانم بی و وه‌ڵاتم

(سه‌روو پیری ) خوای گێره‌ن خه‌ڵاتم

برۆ ده‌روێش لڤۆ سه‌یـــــــــــرۆ وه‌ڵاتۆ

نه‌ نیشتۆ هیچ وه‌ڵاتێونه‌ نه‌ساتــــم

حال اگر ما کلمة « اورامان » را به معنی عام آن ( کل منطقه اورامان ) در نظر بگیریم و بگوییم که منظور صیدی آن بوده و « رزاو » نیز جزئی از اورامان است . با نام روستای « سه روو پیری » چکار کنیم که دیگر نمی توان آن رابه معنی عام در نظر گرفت .

۳ـ آقای عبدالحمید حیرت سجادی ضمن اینکه نام صیدی اول را « محمد سلیمان » ! ! دانسته اند معتقدند که آقای کاردوخی اشعار ایشان را با اشعار صیدی دوم ( سید محمد صیدی ) و نیز اشعار وه‌لی دێوانه و بێسارانی به هم آمیخته و به چاپ رسانده . با استناد به مقاله آقای عثمان محمد هورامی باید بگویم که محمد سلیمان نام اصلی همان فردی است که ایشان آن را به نام صیدی دوم ( سید محمد ) دانسته اند و شجره نامه این فرد هم اکنون در روستای « سه روو پیری » نزد نواده هایشان موجود می باشد و در خصوص اینکه ایشان در مورد اسامی صیدی ( ! ) دچار اشتباه شده اند جای هیچ شکی نیست . اما در مورد اینکه آیا آقای کاردوخی اشعار صیدی را با اشعار وه‌لی دێوانه و بێسارانی به هم آمیخته و چاپ کرده است یا نه ؟ باید بگویم که شعر « سه‌نگی هه‌واران» که در صفحه ۱۲۲ دیوان صیدی به چاپ رسیده و با بیت زیر شروع می شود :

سه‌نگی هه‌واران ، سه‌نگی هه‌واران

سه‌نگی سیا ره‌نگ کــــۆنه‌ هه‌واران

و بعد از آن صیدی به گفتگو با این سنگ می نشیند و دلیل سیاه رنگ بودن را از او می پرسد و . . . در دیوان « وه‌لی دێوانه » نیزکه آقای محمد صدیق صفی زاده آن را جمع آوری و توسط انتشارات کردستان به چاپ رسیده است در چاپ دوم آن صفحه ۱۲۹ شعری به همین نام منسوب به وه‌لی دێوانه نوشته شده که آن هم با بیت زیر شروع می شود

سه‌نگی هه‌واران ، سه‌نگی هه‌واران

سه‌نگی سیا ره‌نگ سفته‌ی هه‌واران

و تنها وجه اشتراک این دو شعر همان بیت اول است البته از نظر مضمون و محتوا تشابهاتی دارند ولی این نمی تواند دلیلی برای آن باشد که شعر مذکور شعر صیدی نیست . ولی با توجه به اینکه وه‌لی دێوانه قبل از صیدی بوده ( تولد : ۱۱۸۰ هـ ق ) می توان گفت که صیدی با الهام از شعر او این شعر را سروده است . بجز این شعر دیگر هیچ شعر مشترکی در دو دیوان وجود ندارد . البته این مسئله را باید از آقای عثمان محمد هورامی نیز پرسید زیرا ایشان اشعار هر دو شاعر را جداگانه جمع آوری و به چاپ رسانده اند و ایشان بهتر می دانند که آیا آقای کاردوخی دچار این اشتباه شده اند یا نه ؟

در مورد « بێسارانی » نیز شعر « قیبله‌م چی دونیا » که در صفحه ۱۶۵ دیوان صیدی به چاپ رسیده در صفحه ۱۱۸ دیوان بێسارانی که توسط آقای حکیم ملا صالح مورد تصحیح و بررسی قرار گرفته و در سال ۱۳۷۵ خورشیدی در سنندج به چاپ رسیده به نام « چراغ جه‌ی دنیا » آمده است البته با اندکی تغییرات و با توجه به اینکه بێسارانی سالها پیش از صیدی می زیسته ( ۱۰۵۳-۱۱۱۳) می توان آن را متعلق به او دانست که به اشتباه توسط آقای کاردوخی به چاپ رسیده . شعر دیگری با نام « یاران کێ دیه‌ن » در صفحه ۲۱۱ دیوان صیدی به چاپ رسیده که آن هم متعلق به بێسارانی می باشد و در صفحه ۴۸۱ دیوان بێسارانی و با همان نام وبا تغییراتی جزئی نوشته شده است ، در زیر اصل شعر از دیوان بێسارانی نوشته شده است :

یاران کێ دیـــــه‌ن ، یاران کێ دیـــــــــه‌ن

سه‌ر رشته‌ی خه‌مان چوون من کێ دیه‌ن

قامه‌تم وه‌ خــــــــه‌م رێزه‌ی خــــــــه‌م بیه‌ن

رۆحم وه‌ خــــــــــه‌مناک نه‌ قاڵب شیــــــه‌ن

ئۆستادم خــــه‌مه‌ن جه‌ مه‌دره‌سه‌ی خه‌م

ده‌رسی خـــــــه‌م وانان،جه‌لام بیه‌ن جه‌م

ده‌رسم هه‌ر خه‌مه‌ن هه‌ر خـــــه‌م مه‌وانوو

غـــــــــه‌یر جه‌ خه‌م فێشته‌ر هی‍‍چ نمه‌زانوو

ئه‌سڵی مــــــــن خه‌مه‌ن ، جه‌خه‌م بیه‌نان

بابۆی من خـــــــه‌مه‌ن خـــــــــه‌مان دیه‌نان

هه‌ر کـــــــه‌س خه‌مباره‌ن به‌یۆ جه‌ لای من

خـــــه‌م چه‌نی خــــــه‌مان زوو مه‌بۆ ساکن

۴ـ آقای بابا مردوخ روحانی در کتاب تاریخ مشاهیر کرد ضمن اینکه صیدی را دو نفر دانسته و همان اسامی آقای علاءالدین سجادی را برای ایشان ذکر کرده اند در صفحه ۱۴۸ جلد اول این کتاب ترکیب بندی را از صیدی اول به زبان فارسی نوشته اند . اگر به دقت به این ترکیب بند توجه کنیم می بینیم که این ترکیب بند هم از نظر محتوا و هم از نظر وزن و قافیه شباهت زیادی به ترجیع بند معروف « شکوائیه » شاعر فارسی زبان « وحشی بافقی » دارد به گونه ای که نمی توان این شباهت را نادیده گرفت بنده معتقدم صیدی نیم نگاهی به ترجیع بند مذکور داشته و سپس اقدام به سرودن این ترکیب بند نموده اند ابتدا بندی از ترکیب بند صیدی :

ای پریچهره که دیوانه چـــــو ما نیست تورا

خبــــــر از حال اسیـــــــران بلا نیست تو را

این دل شیفته از عشق تو سرگردان است

رحم با خسته بیچاره چـــــــــرا نیست تورا

انــــدر این عهــــــد به خوبیت نباشد دگری

حیف ای نادره دهـــــــــــــــر وفا نیست تورا

آنچه درهـــــردو جهان،بهر بهای توکم است

کــز بهــــــا ماه تمامی و بهـــــا نیست تو را

از جهان«صیـــــــدی»اگر خاک درت کرد وطن

تو از این کــــوی مرانش که روا نیست تو را

* * *

و بندی از ترجیع بند « وحشی بافقی » :

ای گل تازه که بویی زوفــــا نیست تورا

خبر از سرزنش خار جفـــا نیست تورا

رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست تورا

التفاتی به اسیـــــــران بلا نیست تورا

ما اسیر غم و اصلاً غم ما نیست تو را

با اسیـر غم خود رحم چرا نیست تورا

فارغ از عاشق غمنــــاک نمی باید بود

جان من اینهمه بیبــــاک نمی باید بود

وحشی بافقی در سالهای ۹۲۵ تا ۹۹۱ هـ . ق می زیسته و صیدی اول بنا بر نوشته های کسانی که معتقد به دو صیدی بوده اند در سالهای ۸۵۰ تا ۹۱۸ هـ . ق . قضاوت بیشتر را در این خصوص بر عهده خوانندگان عزیز می گذارم .

۵ـ مهم ترین و تقریباً تنها دلیل کسانی که تاکنون عقیده بر این داشته اند که دو نفر شاعر با تخلص صیدی شعر گفته اند این است که اشعار صیدی به دو لهجه اورامی کهن و جدید می باشد و به قول بابا مردوخ روحانی « این دو لهجه به قدری از هم دورند که نمی توان قبول کرد که دو دسته شعر مربوط به یک نفر باشند » . در جواب این شبه باید گفت که اولاً : تقریباً در هیچکدام از اشعاری که به اشعار اورامی کهن مشهورند صرفاً از لهجه اورامی کهن استفاده نشده است بلکه از ترکیب دو لهجه استفاده شده نمونه های زیادی در این زمینه وجود دارد به چند بیت از شعر زیر توجه کنید :

دڵبه‌ر دڵ ئه‌ستانی جه‌ من ، شه‌رت ئی دڵستانی نیۆ

جه‌ورش مـــــــه‌ده‌ی ره‌نجش مه‌که‌ر،خۆ کافرستانی نیۆ

شه‌رته‌ن بکێشۆ دڵ جـــــــــه‌فات، با یادگار مانۆ جه‌ لات

تۆ بۆت نه‌ دڵ خه‌وفی خـــــــــودات ، خۆ کافرستانی نیۆ

هه‌ی نه‌ونه‌مامی باغی دڵ ، پی تۆ سیان به‌یداخی دڵ

سا مه‌رهـــــــه‌مێ په‌ی داخی دڵ ، خــۆ کافرستانی نیۆ

هه‌ی رندی تۆحفه‌ی نازه‌نین،خاڵت جه‌عه‌نبه‌رگوڵ جه‌مین

سا مـــــه‌رهه‌مێ ده‌ر په‌ی بــــــرین ، خۆ کافرستانی نیۆ

وێڵ وێڵ مه‌گێڵام کـــۆبه‌ کــــــۆ ، ده‌ردم گران بی رۆ به‌ رۆ

سا حاڵــــــوو ده‌ردێم په‌رســـــه‌ تۆ ، خۆ کافرستانی نیۆ

ثانیاً :با توجه به اینکه صیدی مردی با سواد و درس خوانده بوده حتماً نوشته های پیشینیان خود را از قبیل نوشته های پیر شهریار زردشتی مطالعه کرده و به لهجه‌ اورامی کهن که بنا بر قولی تا آن زمان نیز کم و بیش حداقل ضرب المثل هایی به آن زبان در بین مردم رایج بوده ، آشنا شده و بر این لهجه تسلط پیدا کرده است و اشعاری را که بیشتر برای خود و متناسب به حال و هوای درونی خود نوشته به این شیوه سروده است . که بیشتر این اشعار دارای اوزانی است مخصوص اشعار گورانی قدیم و تعدادی از آنها نیز اوزان عروضی دارند .

یک دیگر از سولاتی که در این زمینه مطرح می شود این است که چرا در اشعار اورامی کهن ، صیدی به کرات از محبوبان خود همچون ( نشاط ) و ( ریۆن ) نام می برد و مستقیماً و با نام به آنها اشاره می کند اما در اشعار اورامی جدید فقط از کلماتی همچون ( چراغ ) و ( شیرین ) به صورت عام به توصیف و بحث و گفتگو با آنها می پردازد . در پاسخ این سوال باید گفت که صیدی اشعاری را که متناسب با حال و هوای درونیش بوده به لهجه اورامی کهن می سروده و این اشعار را به دلیل مرسوم نبودن لهجه بکار گرفته شده در آنها بیشتر نزد خود نگاه می داشته ،برای مردم نمی خوانده و در دسترس دیگران قرار نمی داده است ، چه بهتر که جهت جلوگیری از لو رفتن نام معشوقه اش با توجه به شرایط سنتی و مذهبی حاکم بر جامعه آن زمان در اورامان ، سوز درون خود را در این دسته از اشعار سروده و در آنها مستقیماً به اسامی محبوبانش اشاره کند . وگرنه صیدی همان صیدی عاشقی است که به دلیل اینکه مرتکب گناه عاشقی شده اورا تکفیر می کنند و از او به نزد شیخ عثمان تویله ای شکایت می برند و همچنانکه در ادامه خواهد آمد صیدی نیز در دفاع از خود ، شعر معروف « یا شیخ صه نعانم » را می سراید و برای شیخ می فرستد و جالب اینکه این شعر به شیوه اورامی جدید است و شاعر می باید صیدی دوم بوده باشد که اگر صیدی آن عارفی است که برخی ها معتقدند در اشعار تازه اش نمایان است و تنها در تعدادی از آنها آنهم با کلی محافظه کاری و با بکار بردن کلماتی چون ( چراغ ) و ( شیرین ) و ( لیلا) به معشوقش اشاره می کند و به بقیه رنگ و بوی عرفانی می دهد ، به کدام گناه تکفیر شده است . آیا سایر شعراء همچون مولوی ، بیسارانی و . . . از این کلمات استفاده نکرده اند ؟ و آیا کسی آنها را تکفیر کرده است ؟

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد حسین مرادی شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:02 ق.ظ

جناب آقای ویسمرادی عزیز با عرض سلام
از مطالبت وبلاگ شما سود زیادی بردم. خصوصا مقاله صیدی روشنگری های زیادی داشت ولی اخیرا کتابی با نام صیدی ، عاشقانه سرای اورامان چاپ شده که بهتر است بخوانید زیرا مطالب آن با بسیاری از نظرات مندرج در تاریخ مشاهیر و مقاله مبسوط شما تفاوت دارد.
باتشکر مرادی سنندج

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد