درمورد شکل گیری واژه
اورامان در میان تحلیل گران و اورامان شناسان و مستشرقین اروپایی نظرات متعددی
وجود داشته که هر کدام را بر آن داشته تا
نظر جداگانه ای در مورد شکل گیری تاریخ این واژه ابراز کنند که هر کدام به
تشریح مطلبی دراین بابت پرداخته اند. بنا به سابقه کهن یکجا نشینی اورامانیان زودتر
از سایر اقوام دورو بر خود و مدنیت کهن این ناحیه اینجانب را بر آن داشت نه بعنوان
یک مورخ اورامان شناس بلکه بخاطر تعهد و
مسئولیتی که در قبال هویت انسانی خودم و مردمان
هم زبان و هم نژادم حس نمودم با جمع نمودن یک سری نوشته ها راجع بشکل گیری
این واژه تصمیم به نگارش این موضوع نمودم. به امید آنکه در هر زمان و هر مکانی
که از یک فرد اورامی زبان راجع به هویت او
سوال پرسیدند بتواند از اطلاعاتی که دانشمندان تاریخ شناسی و مردم شناسی درباره
این ناحیه بدست آورده اند استفاده نماید .
باز گرد ای خاطرات کودکی خاطرات کودکی زیباترند درسهای سال اول ساده بود درس پند آموز روباه و خروس روز مهمانی کوکب خانم است کاکلی گنجشککی باهوش بود با وجود سوز و سرمای شدید
اولین روز دبستان، بازگرد
کودکی ها، شاد و خندان، باز گرد
بر سوار اسب های چوبکی
یادگاران کهن مانا ترند
آب را بابا به سارا داده بود
روبه مکار و دزد و چاپلوس
سفره پر از بوی نان گندم است
فیل نادانی برایش موش بود
ریز علی پیراهن از تن می درید
چراخم دیده ت ،چراخم دیده ت سه وگه ند وه سورمه ی ده و ران دیده ت وه ئه بروی وینه ی بالام خه میده ت یا خو چون هیلال حه ق ئافه ریده ت وه زولف سیای پرچین لولت وه بالا چون سه ول ره ند نه و تولت وه گونای چون شه م شه وان ئه فروزت وه کرشمه وناز عاشقان سوزت وه په نجه ی نازک حه نایی ره نگت وه دیده ی مه خمور سیای سیوه نگت وه نیگای ناگای واده که ی جاران وه جیلوه ی بالات له ده رو بانان ئه ر "خه سته"بی تو شادی بویارو خوداوه ند بالاش وه گل بسپارو له دوو هونراوه ی تردا ئه لی : روخسارش ره ونه ق روبع مه سکون دا جه یران حه یران مه ند شی وه هاموون دا وه نه وشه سوجده ی خالش فه رض که رده ن جه و بونه مودام که چ که رده ن گه رده ن
ادبیات داستانی
حکایات بلندیست از قهرمانیها و فداکارییها ی افرادی که بر آمده از یک قوم و ملت هستند.در (ایلیاد و
ادیسه ) هومر آشیل را نماد پهلوانی و شکست ناپذیری آورده است. در ایران فردوسی توسی
رستم را به عنوان جهان پهلوان شکست ناپذیر
ایران و توران به میان آورده است وبه تمجید
و توصیف قهرمانیها و دلاوریهای او پرداخته است . جدا از شیوه داستان سرایی و اسطوره
سرایی یک نوع دیگر از داستان نیز وجود دارد
که در بطن زندگی مردم نهفته است که به داستانهای کوتاه معروفند. از صاحب
سبکترین سردمداران آن در ایران کسانی چون محمد علی جمال زاده و صادق هدایت که آثار
متعددی را به این شیوه داستان سرایی به جا گذاشته اند.
در درون مرزهای این مملکت اقل گویش ها و اقل
نژادهایی نیز وجود دارند که نحوه داستان سرایی خاص خودشان را دارا هستند . یکی از
این اجتماعات انسانی که در کشور ما قرار دارند اورامنان هستند که هرچند بعنوان یکی
از گروه های دیگر نژاد کرد بشمار می آیند اما با این وصف یچیدگی های ساختاری زیادی
را میتوان در بطن شان مشاهده نمود . حکایات
فولکلور و عامیانه پر محتوایی که در میان اورامان وجود دارد بصورت سینه بسینه پس
از هزاران سال همچنان دارد توسط افراد این ناحیه روایت میشود .لذت واقعی این داستانها
را می شود در شب های سرد و برفی زمستان در زیر سقف های چوبی بام های پلکانی اورامان
و در کنار بخاری های چوبی خانه از زبان پدر بزرگان و مادر بزرگان پیر که پینه های دستهایشان
یاد آور سختی و مشقت گذشته شان بوده است می توان جستو جو کرد.داستانی که اینجانب
گرد آوری کرده ام بصورت شفاهی بوده و هیچ گونه منبع نوشتاری در مورد ان صدق
نمیکند.اگر با نگاهی شگرف این حکایت پر محتوا را مورد بررسی قراردادنکات بسیار
مهمی راجع به دوران قدیم اورامان دستگیر خواننده میشود . برداشت نهایی داستان
بسلیقه خودتان است
سال اول-هفته اول آبان 89 -شماره یک
انتخاب کردن اینکه چه
بنویسیم خیلی سخته اما کافیه شروع کنی به نوشتن
زود دستت روان میشه و خیلی چیزهایی
که هرگز به ذهن هیچکس نمیاد را تو می نویسی
اینو همینجوری نوشتم محض اطلاع راستش از آخرین -
همین جوری - که در نشریات داخلی یک دانشگاه نوشته بودم کم برام دردسر درست نکردن ولی بازم یه همین جوری دیگه اینبار
برای وب روستای خانقاه نوشتم
. امید که استفاده لازم را ببرید .البته این همینجوری را همینجوری نوشتم
اگر استفاده نکردیدم نکردید. از تهران و کلان
شهرها که بگذریم و به دامنه سرسبز طبیعت برسیم بازم از دست انسانها و کارهاشون نمی
تونیم راحت بشیم . میخواستم از پاکی و صداقت
مردم و کم شدن ترافیک و پاکی هوا - اقتصادپویا - مردمان توانا و آگاه - براتون
بنویسم ولی دیدم این موضوع هم دموده شده و هم واقعیت درونی ندارد. از اینرو توصیه
می شود که همین جوری تا آخر این مطلب رو اگه دوست داشتیدو بخونید .
نمونه ای از دست خط شیخ حسام الدین علی نقشبندی واشاره ایشان درعزیمت
ماموستا سیدحسین مسعودی خانقاهی به روستای دوریسان جهت ترویج آداب وتبلیغ واحکام وامامت
ومواعظ دست خط ملا محی الدین صالحی دولت آبادی باتشکرفراوان ازکاک سیدسلام مسعودی
(افرادحاضردرعکس:آقایان کاک محمدحسین احمدی کیا-ارسلان میری)
خارکش پیری با دلق درشت
پشتهای خار همی برد به پشت
لنگلنگان قدمی برمیداشت
هر قدم دانهٔ شکری میکاشت
کای فرازندهٔ این چرخ بلند!
وی نوازندهٔ دلهای نژند!
کنم از جیب نظر تا دامن
چه عزیزی که نکردی با من
در دولت به رخم بگشادی
تاج عزت به سرم بنهادی
حد من نیست ثنایت گفتن
گوهر شکر عطایت سفتن
نوجوانی به جوانی مغرور
رخش پندار همیراند ز دور