روستای خانقاه

اجتماعیُ فرهنگی ُتاریخیُ مذهبیُ...

روستای خانقاه

اجتماعیُ فرهنگی ُتاریخیُ مذهبیُ...

پیرشدم پیرتو ای جوونی/به قلم :سلمان مرادیان


توضیحات عکس:والیبال روستای خانقاه دردهه 50 -حیاط دبستان بوعلی

گاهنامه همینجوری-سال اول- دی ماه90- هفته سوم  - شماره هفتم

پیرشدم، پیر تو ای جوونی

نکته همینحوری:

اگربعضی جاها لحنم ملایم نیست ،پوزش می طلبم ،چون واقعا"لازمه:

امروزه در تمام دنیا  سعی برآن است تا مردم آن کشور به بهترین شیوه زندگی کنند و از حداکثر امکانات برخوردارشوند و این امر مختص کشور خاص نیست

آنچه این وسط مرکز توجه قرار می گیرد ،انسان است که به دوره های رشدی مختلف از شیرخوار تا کهنسال تقسیم میشود و اتفاق آرا در تمام دنیا  بر سرمایه گذاری روی نسل جوان معطوف و متمرکز است و ساده ترین دلیل برای این امر ، آینده سازبودن این نسل برای جوامع بشری در سرزمین های بومی هرجامعه است.

آنچه مبرهم است انعطاف پذیری اندیشه جوان است که به هرحالتی که مدنظر حکومت وبه تبع شرایط مختلف اقتصادی – فرهنگی و...هر جامعه که می باشد می توان به آن سمت و سو داد.

اما نباید از این مسئله غافل شد که همزمان با بحث پرورش اندیشه جوان، دیگر کشورها و بالاخص کشورهای صنعتی برای جلوگیری از رشد اندیشه جوان دیگر کشورها   که می تواند در آینده برای آنان به یک خطر مبدل شود ،دست به کارهای از جمله معمول ترین این کارها،تهاجم فرهنگی،دست می زنندکه جوان را از لحاظ فکری مسموم  و یا حداقل منطبق با سیاستهای خودشان کنند.

اما اصل این موضوع چه ربطی به روستای خانقاه دارد ؟

روستای خانقاه اکنون درصدی عظیم قشرجوان و در بطن آنان ،جوانان تحصیلکرده ی دختر و پسر در خود جای داده است که دارای ذهن خلاق و اندیشه ای والا هستند .اما سهم جوانان خانقاه در سرنوشت خود ،روستا،شهر،شهرستان،استان،کشور،منطقه و جهانی که در آن زندگی می کنیم چه بوده و در چه مرحله ای است؟

جمله ای که بارها همه ما آن را شنیده ایم :الهی پیر شی،جمله ای مرکب از سه واژه که بی نهایت معنی دارد و خاص ترین معنی آن این است که،به تجارب بزرگسالان دست یابی و آنرا با اندیشه نوین آمیخته  و در مسیر تکامل بکار ببندی ،و به معنی دیگری نیز بکار رفته ،که مزه زندگی را بچشی و در اوان جوانی به دار مرگ آویخته نشوی.اینها معانی زیبا و دلنشینی است چرا که بارها باخودمان گفته ایم اگرعقل الان را چند سال پیش داشتیم ،اکنون حال و روزمان چیز دیگری بود واین یعنی بدست آوردن تجربه ،اما گاها" می شود این تجربه را ازدیگران بیاموزیم و آنرا بکار ببندیم،نه خاصتا"خودمان آنرا کسب کنیم و فرصت بیشماری را صرف آن نمائیم.

آنچه باید موردتوجه قرار گیرد ،اینکه جوان باید جوانی کندو از زندگی لذت ببرد .

با نگاهی به جوان می توان فهمید ،که جوان ما پیر شده ،پیرجوانی،پیربیکاری،پیرتضادفرهنگی نشات گرفته از فاصله سنی جوان ووالدین،پیرتضادفرهنگی سال 2012م و 4 ه.ق ،پیر تمام  اندیشه ها و خلاقیت های در سر پرورانده و تمسخراطرافیان و جامعه  و فرهنگی که در آن بزرگ شده .پیرتمام میدان ندادن ها برای اثبات اینکه هست و می تواند مفید باشد.پیربی ادراکی و تمسخر من و تو.

 

آیا وقت آن فرا نرسیده،که به جای حرف زدن و سرکوب کردن جوان و مطرح کردن خودمان به قیمت له کردن جوانمان،با واقعیت کناربیائیم.چه معنی دارد که بخواهیم یک فرد رابه دلیل داشتن یک خصیصه که خوب نیست اما ضدهنجارو فرهنگ اجتماعی هم تلقی نمی شودبه باد شعارهای فرهنگی نما بسپاریم و بجای تشویق وی در زمینه شکوفایی خلاقیتش ،تماما"حس نوآوری را در او عقیم کنیم.

بنده به نوبه خودم به شدت باماهیت قلیان و سیگار مخالفم و فقط در قالب یک جمله گفتاری یا نوشتاری و یا یک پیشنهاد به دیدن تصاویر و فیلمهایی که پایان دخانیات را نشان می دهد را به دوستانم متذکر شوم و لا غیر.

آیا جمعیت مبارزه با مواد مخدر خانقاه واقعا" بدون پیش داوری وبدون سنگر و خط گرفتن  ،آیا خودش نمی تواند عاملی برای افزایش اعتیاد  و خراب کردن وجهه مردم و بدبین کردن همدیگر نسبت به هم باشد؟؟؟؟؟؟؟

من خودم فکر میکردم در شهرستان 10نفر معتادهم نباشد ولی حالا می بینم در روستای خودم جمعیت مبارزه وجود دارد.

نمی خواهم ماهیت زیبای جمعیت را نفی و خدشه دار کنم .اما وقتی ما میگوئیم مبارزه با اعتیاد،خردسالان و نوجوانان که ذهن کنجکاوی دارند را تحریک و تشویق به اینکه مواد چیست و هوافضا که میگن با تل و سنجاق میشه رفت ،دیگه نیازی به سفینه بر امید هم نیست ،یه امتحانی بکنیم.و الباقی ماجرا

روستای خانقاه یادگارسادات و اولاد پیامبر است ، و پر است از انسانهای که نفسشان ، نفس حق و کلامشان کلام حقیقت

با کسب اجازه از دکتر سیدنورالدین ناصری ؛که از ایشان هم یادی کرده باشیم:

پزشکی حاذق که علمش را با کلام حق توامان کرده و سببی شده برای شفای درد بیماران.انسانی بسیار متین و دارای روحی متعالی با کلامی آرامش بخش ، آیا بجای تکرار کردن کلمات مبارزه با اعتیاد ،بهتر نیست از تجارب و علم عرفانی ایشان و امثال ایشان که در خانقاه کم هم نیستند استفاده کنیم.

آیا به جای جمعیت و ستادو مبارزه و اعتیاد ،نمی توانیم ورزش را نهادینه و عینا" بهینه  کنیم.مسابقاتی که اخیرا"یادواره مرحوم محمدنظیف محمدکریمی و کوهپیمایی یادواره مرحوم علیزاده برگزارشد مورد قبول همگان واقع شد . پس وقتی بایک فراخوان ورزشی ، میتوان  مردم را به سلامتی و شادابی رهنمون شد ، دیگر چه معنی دارد پلاکارد مبارزه با اعتیاد  و یا صندوق  سی.بی.آر تغذیه شود .فردا فلان کس میگوید خانقاه ستاد مبارزه دارد ،یعنی پر از معتاد و مواد فروش است پس بریم خانقاه و مواد تهیه کنیم و در باغاتش مصرف کنیم،این یعنی باز کردن پای غریبه ها ، معتادان و مواد فروشان به خانقاه.

آقای مسئولی که در آن ستاد عضو هستی ،چرا فکری بحال خیابان آرامگاه باباشیخ حسن نمی کنی ،که از توجه زیاد ،به پاتوق فسادورسوایی  و بدنامی خانقاه تبدیل شده.محله ای که بدلیل وجودآرامگاه باباشیخ حسن باید پاکترین  و امن ترین محله باشد ، اما ساکنان آن محله هیچ امنیتی ندارند.شما میخواهید با اعتیاد مبارزه کنید که فساد آورده نشود ،من به شما میگویم : بدون اینکه اعتیاد بیاید ، فساد آمده ،آن هم با پیکان 48 گرفته تا خودروهای لوکس.

شما چکار به کار جوان بدبخت تحصیلکرده ای دارید که با 27 سال سن با ماهی 280 تومن 3ماه یکبار باید در اداره ی ......... قراردادش را تمدید کند و برای فرار از تنهایی و در لاک نرفتن  ، ساعتی از وقتش را به قهوه خانه میرود تا شاید با دوستانش ،سخنی بگوید، ول کنید مبارزه با اعتیاد و گیر دادن به جوانان بیکاری که   نبود شغل ، و نداشتن منبع درآمد مشخص به اندازه کافی امراض روحی و عصبی در آنان ایجاد کرده ،شما دیگر دایه مهربانتر از مادر نشوید آن هم با ستادی که خودتان هم نمی دانید دلیل تشکیلش چه بوده و به کجا ختم  میشود.

بروید ستاد مبارزه با جوانان فاسد غریبه که پابشان به جاده خانقاه وباغات خانقاه باز شده تشکیل دهید.

مردم آنقدر معتاد دیده اند و می بینند که شوقی برای معتاد شدن براشون باقی نمی مونه.اما تیری که از چشمان جنس مخالف به سراچشمه قلب جوان وارد می شود را نمی دانند که چطور به بد بختی  و رسوایی منجر میشود.

می گوئید قهوه خانه ها باید جمع شود ، باشد ولی به شما چه؟ این وظیفه پلیس اماکن است . به فرض جمع شد رزق و روزی زن و بچه مالک قهوه خانه را شما می دهید؟

جوانان در این چند قهوه خانه  تقسیم می شوند ،بی هیچ مشکل خاصی.و پس از ساعاتی دنبال بد بختی خود میروند.اگر نباشد همه مجبورند در شرکت تعاونی(دی تو دی خانگا)جمع شوند آنگاه در بین این همه جوان کافیست حرفی زده شود و به میل یکی خوش نیاید ،فوش، دعوا، چاقو، خون، قتل و اعدام............بازهم می گوئید نباشد ،ما هم می گوئیم نباشد ،کدام سالن ورزشی و استخروسوناو جکوزی و پارک و کا فی شاپ و سینماو آمفی تئاتر ،بسم الله ،بفرمائید شغل معرفی کنید تا بجای قهوه خانه دایر کردن ،سر آن کار بروند اگر نمی دانید و پاسخی برای این درد دلهای جوانان خانقاه ندارید تا دیر نشده و بیشتر از این آبروریزی نشده ستادتان را جمع کنید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد