روستای خانقاه

اجتماعیُ فرهنگی ُتاریخیُ مذهبیُ...

روستای خانقاه

اجتماعیُ فرهنگی ُتاریخیُ مذهبیُ...

نقدی کوتاه بر نوشته اسلام و نابسامانیهای فکری مسلمانان

کسانی که این روزها روشنفکرمابانه از علوم انسانی غرب دفاع می کنند و هر گونه نقدی بر آن را بر نمی‌تابند و به حساب عقب ماندگی ذهنی منتقدین می گذارند، در یک کلام در زمره جریانی جا می گیرند که اساساً مقوله‌ای به عنوان غرب‌زدگی را قبول ندارد. آن هم هیچ قرائتی از غرب‌زدگی را! اعم از نظر مخالفان سطحی‌نگر غرب‌زدگی و یا مخالفانی که غرب‌زدگی را به‌طور عمیق کاویده و به اصطلاح ته و توی شیطانی آن را در آورده انداگر علوم انسانی غرب مقبول است، پس آنچه به‌عنوان غرب‌زدگی در خلال چند دهه گذشته تا کنون مطرح شده است، چه موضوعاتی را در بر می گیرد؟ آیا مراد از غرب‌زدگی این است که از علوم تجربی و ریاضی غرب که ریشه در کاوش های علمی عالمان دنیای اسلام چون ابن سینا و زکریای رازی و جابربن حیان و... دارد، نباید استفاده کرد؟! این که می شود ارتجاع محض!

آنچه در طول چند دهه از جانب بزرگان شریعت و روشنفکران دینی در خصوص غرب‌زدگی مطرح بوده، رجوعش در نهایت به علوم انسانی غرب و نوع نگرش اندیشه غربی از دریچه علوم انسانی به انسان بوده است که دلیل آن هم روشن است چرا که انسان قرآنی و انسان طراز تفکر و آموزه های وحیانی هیچ نسبتی با موجود منسوخ و بی هویتی که امثال کارل پوپر صهیونی و اسپینوزای ماسونی و هنا آرنت یهودی در کتاب‌های خود مطرح می کنند، ندارد.آیا عقل معاد که فلسفه حیات بر مبنای آن شکل می گیرد، با عقل معاش صرفاً مادی و دنیا زده غرب یکی است؟

 آیا آزادی شکورانه ای که قرآن برای انسان رقم می زند تا کرامت او را محفوظ بدارد با آزادی کفورانه‌ای که دنیای استکباری غرب منادی آن است و هویت آدمی را می گیرد تا از او ابزاری در دست تولید انبوه و مصرف زدگی مسرفانه بسازد، سنخیتی دارد؟

آیا عقل رحمانی قرآنی همان عقل شیطانی است که علوم انسانی غرب برای طاغی ساختن انسان در مقابل خداوند تدارک می بینند که عده‌ای مغرضانه و بعضی ساده لوحانه این دو را در یک کفه قرار می دهند و منافقانه التقاطی از خدا و شیطان می سازند و دانشگاه‌های ام القرای اسلام را به دانشی قلب شده به نام اصل آلوده می کنند؟

 آیا انسان را از مقام خلیفة اللهی بر کشیدن و در جای خدا به بهانه لیبرال دموکراسی و اومانیسم و اصالت بشر نشاندن و در نهایت مقام خالق و مخلوق را وارونه کردن، چیزی غیر از سوغات علوم انسانی است که در غرب تدریس می شود؟

آیا مقام محمود آدم که او را تا اعلی علیین بر می کشد با مقام معلومی که غربی ها برای بشر تدارک دیده اند و سر از اسفل السافلین بر می آورد، یکی است که عده ای اینگونه بی محابا سنگ علوم انسانی غرب را به سینه می زنند و تلاش می کنند حق الناس قرآن را با حقوق بشر غرب با یک سنگ محک بزنند؟

عزیزان صدای طبل از دور خوش است باید در این جوامع زندگی کنی تا بفهمی عقب افتاده واقعی اونا هستن نه ما مسلمانان.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد