روستای خانقاه

اجتماعیُ فرهنگی ُتاریخیُ مذهبیُ...

روستای خانقاه

اجتماعیُ فرهنگی ُتاریخیُ مذهبیُ...

شایدخاطره ای را زنده کردم...

فصل تابستان هم تمام شد و پاییز از راه رسید.با آمدن پاییز هر کس به یاد چیزی میفته. مثلاْ: سرما ٬ باد و باران ٬ ریزش برگ درختان ٬ بازگشایی مدارس٬ بوی مداد و تراش.... حتی عده ای عقیده دارند که پاییز فصل غم انگیزیه.از این حرفها که بگذریم ٬ پاییز خانقاه شور و حال خاص خودشو داره. به عبارتی میشه گفت پاییز خانقاه یه جورایی گردوییه! البته محصولات دیگه مثل انجیروانگور و ... هم هست ولی این بحث گردو یه چیز دیگه است.

ازاواخرشهریورچیدن رسمی گردوها شروع می شود.دراین مرحله این محصول کاملا رسیده است واین را می شود ازکلاغهایی تشخیص دادکه به درختان گردو هجوم می آورندودرزیر درختان وکوچه باغها به شکستن مشغولند وپوست سبز گردونیز، همانی که دستهایمان را سیاه می کندبه راحتی ازپوسته اصلی جدا می شود.

درروستای ماگردو چینی فقط درانحصارچندنفراست از اونجائیکه درخت گردو خیلی بزرگ و تناوره بالا رفتن ازش کار هر کسی نیست. بنابراین برادران گردو چین حرفه ای هم در این ایام کارشون سکه اس. خلاصه محصول را می چینند و گردو چینها هم اغلب بجای پول ، گردو می گیرند. البته کار این بندگان خدا خالی از خطر هم نیست. بنده چند نفر را به یاد دارم که بر اثر سقوط از درخت گردو جان باختند.

در زمان گردو چینی محله ها و باغها بوی خاصی بخود می گیرند. بوی پوست گردوی تازه که زیر پا له می شود. این بوی خوش تا چندین روز در فضای محله به مشام می رسد.

 درسالهای گذشته که بارندگی زیادبودوبه تبع آن جویها پرآب ، معمولاً مانع تور مانندی در جوب قرار می دادند که آب گردو ها رو نبره. یک نفر هم تند تند گردو ها رو از آب می گرفت. و اگه رهگذری هم از اونجا رد می شد٬ از گردوهای تعارفی بی نصیب نبود.

تا چند وقت بعد از چیدن گردوها هنوز هم شانس پیدا کردن گردو در زیر برگ خشک درختان هست. شاید اگه با دقت روی زمین نگاه کنیم بتوانیم چند تا گردو پیدا کنیم. و چقدر ذوق می کنیم یابهتره بگم ذوق می کردیم از این جستجو!(شارو)

 

به هر حال بعد ازچیدن و مغز کردن ، حالا نوبت مغزها ست که درجه بندی شوند. مغز سفید (درجه یک) و قهوه ای(درجه دو) و سیاه (درجه سه). قیمتها هم با توجه به درجه مشخص می شود. درقدیم از پوست خشک گردو هم نهایت استفاده رو می بردند. یعنی از اون به عنوان سوخت دربخاریهای چوب سوز استفاده می کردند.

البته حواشی فصل گردو بسیار طولانی تر از این حرفاست. و بنده سعی کردم اشاراتی کوتاه داشته باشم به آن امید که خاطره ای را دردل غریبی زنده کنم.امیدوارم کم و کاستیها را ببخشید .











نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:42 ق.ظ http://bashmagh.blogsky.com

به نظر من پاییز قشنگ ترین فصل خداست اگه یک نم هم بزنه و رو برگهای زرد پاییزی قدم بزنی و صدای خش خش خرد شدن برگها را بشنوی اونوقت می فهمی چقدر پاییز زیباست
یک کمی بیشتر از این روستا بگو چند تا عکس هم زمینه کن
البته تو وبلاگم خبرش را بده تا بتوانم بعدا ببینم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد