روستای خانقاه

اجتماعیُ فرهنگی ُتاریخیُ مذهبیُ...

روستای خانقاه

اجتماعیُ فرهنگی ُتاریخیُ مذهبیُ...

جای خالی بابای مدرسه

به بهانه فرارسیدن مهرماه وبازگشایی مدارس

روزهای کودکی یادآور خاطرات تلخ و شیرین برای همه ماست، خاطراتی که هر چقدر هم کهنه و فرسوده شوند از بین نمی روند...

در میان برگ های خاطرات دوران کودکی شخصیت های به یاد ماندنی می درخشند. آدم هایی بی نام و نشان که با تأثیر گذاری خود بر زندگی افراد همیشه در اذهان باقی می مانند. یکی از این افراد بابای مدرسه بود.
بابا صبح خیلی زود در حیاط مدرسه را باز می کرد، همه جا را آب و جارو می کرد و با کلی زحمت مدرسه را برای یک روز کاری آماده می کرد و حواسش کامل به ورودی مدرسه بود، بچه ها یکی یکی می آمدند و هر کدام سعی می کردند با او سلام و احوال پرسی کنند، چون بابا شاداب بود و به بچه ها انرژی می داد به مدیر و ناظم و معلم ها احترام خاصی می گذاشت و با این کار احترام به بزرگترها را به بچه ها می آموخت. گرما و سرمای کلاس ها برای بابا مهم بود، بابا فقط نظافت نمی کرد، به هر حال او نقش برجسته ای داشت، پذیرایی از دبیران و ارباب رجوع را نیز او انجام می داد، با همه وجودم از تماشای خدمات بابا حتی بردن یک استکان چای تمیز به دفتر معلمان لذت می برم. وقتی دیر به مدرسه می آمدیم بعضی وقت ها بابا وساطت می کرد تا یک بار دیگر هم به کلاس راهمان بدهند.خیلی وقت ها موقع تنبیه بچه ها می آمد و مدیر و ناظم را به بهانه تلفن می برد و بچه ها را نجات می داد. بابای خوب مدرسه بچه های اخراج شده را نصیحت می کرد. با اولیای دانش آموزان مشکل دار قبل از دیدن مدیر و ناظم مشاوره می کرد، راه و چاه برخوردهای اداری و قانونی را به بچه ها یاد می داد.بابا نگهبان مدرسه بود.

جلوی در مدرسه دخترانه بابا مراقبت می کرد تا کسی برای بچه ها که مثل دخترهای خودش بودند ایجاد مزاحمت نکند.
به طور کلی بابای مدرسه امین مردم بود. خیلی پیش می آ مد که او بچه های بیمار را تا خانه همراهی می کرد، اما امروز شاهد آخرین بازماندگان این قشر شریف و تأثیرگذار در مدرسه هستیم. سال هاست که آموزش و پرورش از جایگزین کردن افراد جدید در این پست کوتاهی کرده است. امروز نظافت مدارس به عهده افرادی گذاشته شده که گرچه آدم های زحمتکشی هستند، اما نتوانسته اند جایگاه بابای مدرسه را پرکنند. بابای مدرسه تغییر نام داد به خدمتگزار و آن هم نه نیروی رسمی در آموزش وپرورش ،او هیچ پیوندی با مدیر و کادر مدرسه ندارد و خود را از آنها نمی داند، او خودش هم می داند که موقت است و سه ماه تابستان حقوقی نمی گیرد، او یک کارگر فصلی است!

در حالی که با حذف بابا از سیستم اداره مدرسه، نه یک شخص که یک مجموعه آداب و فرهنگ را از مدرسه حذف کرده ایم.

چند سال پیش ، آه
وقتی که می شکفت
گلهای مدرسه

چشم انتظار بود
از پشت پنجره
بابای مدرسه

بابای مدرسه
یعنی : دعای خیر
یعنی : نماز صبح

یعنی کسی که ماند
در خانه دلش
غم های مدرسه

مردی که بارها
توی کلاس ما
جارو کشید و رفت ؛

از اشک های او
باغ شکوفه بود
هرجای مدرسه

امسال ، مهرماه
آقا  مدیر هم
بغضش شکسته شد

وقتی که می زدیم
یک پرچم سیاه
بالای  مدرسه
...
(
حمیدهنرجو)

نظرات 1 + ارسال نظر
سید شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 ب.ظ http://cheshmeye-zolal.net

دیروز از هر چه بود گذشتیم ، امروز از هر چه بودیم !



آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز !



دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود !



جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو می دهد.



الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم ، بصیرمان کن تا از مسیر



بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم. (التماس دعا)



شما می توانید هر هفته یا هر روز از طریق چشمه زلال یک شهید را



معرفی کنید البته قصد ما این است تا شهدایی که گمنام هستند



یا کمتر از اونا چیزی شنیده یا دیده ایم رو تو این پست قرار دهیم



شاید اینجوری یه کم از بار غفلتمون نسبت به این عزیزان کم



بشه !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد