روستای خانقاه

اجتماعیُ فرهنگی ُتاریخیُ مذهبیُ...

روستای خانقاه

اجتماعیُ فرهنگی ُتاریخیُ مذهبیُ...

درخواست پست ومقام کردن ولاف پاکی وشایستگی زدن

(به بهانه انتخابات مجلس شورای اسلامی درسال جاری وآغاز تبلیغات کاندیداتورها)

آدم ازبی بصری بندگی آدم کرد

 گوهری داشت ولی نذر قباد وجم کرد

اقبال لاهوری

جامعه وقتی که فراخ وبزرگ باشد،مردمان یکدیگر را نشناسند وبرخی از شایستگی ها ی بعضی دیگر بی خبر باشند آنان که عقل ودرایتی واستعدادوکفایتی بدیشان بخشیده شده لازم است خویشتن را معرفی کنند واز پاکی خود سخن بگویند وبراساس این پاکی درخواست کار کنند.

اما در جامعه ی ما که اهالی هر محلی با یکدیگر آشنایند وپیوستگی دارند ومطلع از افراد با کفایت وبادرایت هستند دیگر برایشان مشکل نیست کسانی را درمیان خود انتخاب کنند که امتحان خود را داده اند واز بوته ی آزمایش سالم به در آمده وهمگان پرهیزگاری وشایستگی همدیگر را مشاهده نموده اند.چه این انتخاب برای کارهای اداری ومحلی باشد یا مجلس شوری و...

مدتی بود که می خواستم سخنی هرچند کوتاه دراین باب بنویسم،تااینکه هنگام مطالعه ی زندگی یوسف پیامبر به این آیه ی قرآن کریم ))إئتونی بِهِ أستَخلَصه ُلِنَفسی ترجمه:اورا به نزد من بیاورید تا وی را از افراد خاص ومقرب خود گردانم))برخورد کردم وهمین نقطه ی آغازی بود برای نوشتن موضوع مذکور.

کاش کسانی که کرامت وشرافت خود را در خاک قدمگاه فرمانروایان می چرخانند ،درحالی که بیگناه وآزادند ویوغ را با دستهای خود بر گردنهایشان می گذارند وخویشتن را فدای نگاه خشنود آمیزی وواژه ی مدح وثنائی ازسوی حاکمی وآقائی می نمایند وبرای رسیدن به منزلت ومرتبت چاکران ونوکران ،نه مکانت ومقام خواجگان ونزدیکان می میرند ...کاش این قرآن را می خواندندتا می فهمیدند که کرامت وعزت وشرافت سود چندین برابر(حتی سود مادی)سودی را بهره ی انسان می سازد که خویشتن را در خاک غلتاندن وتقرّب خواستن ودربرابر دیگران کرنش بردن وکج و راست شدن ،به بار می آورد.

حضرت یوسف همچون درباریان وچاکران چاپلوسی که برای تشکر از طاغوتها کرنش می کنند وسجده می برند کرنش نکرد وسجده نبرد وبه شاه نگفت :زنده وجاوید باد سرورم !من بنده ی فرمانبردار توام!یا من خدمتگزار امین تو وپاسبان آستانه ی درم!

هرگز اهرگز!...بلکه پس از صحبت با شاه ویقین شاه از شایستگی های یوسف به وی گفت))فلمّا کلّمه قال :إنّکَ الیوم لدینا مکین أمین ترجمه:وقتی( یوسف را آوردند وشاه)بااو صحبت کرد بدو گفت از امروز تو در پیش ما بزرگوار ومورد اعتماد واطمینانی))وشاید این مکنت به خاطرتحمل سختیهای چاه وزندان بودکه خداوندمتعال به وی اعطا فرمود.

پس از اینکه یوسف مطمئن شد که شاه به وی احساس نیاز می کند فرمود ))إجعلنی علی خزائن الارض إنّی حفیظ علیم ترجمه:یوسف گفت :مرا سرپرست اموال ومحصولات زمین کن ،چرا که من بسیار حافظ ونگه دار وآگاهم)).

یوسف چیزی را درخواست کرد که می توانست انجام دهدوبه رفع ورجوع مشکلاتی بپردازد که در بحران آینده ای پیش می آیداو مطمئن بود بهترازکسانی که در آن کشورند می تواند دردها را دوا کند ورنجها را بزداید ومعضلات را بر طرف نماید.ومی دانست که می تواند درپرتو آگاهی وشایستگی وامانتداری خود کشور را بپاید ونگاهداری نماید ،هم بدان گونه که توانسته است کرامت وشرافت خود را بپایدوزیر بار ستم نرود وبه دنبال هواها وهوسهای دل خود ودل دیگران ندود.

درزمان خلفای راشدین کسی از پاک بودن خویش سخن نمی گفت وخویشتن را کاندیدا ونامزد وظائف وامور نمی گرداند وبرای برگزیده شدن تبلیغ نمی کردچون می دانستند که مقامها ومنصبها وعهده داریها سنگین است وباید جوابگو بود.مگراینکه برای پاداش یزدان وخشنودی وی ونیاز جامعه کسانی می آمدند وکارهای دشوار ورنج فراوان مشاغل را عهده دار می شدند.

بدین ترتیب خاطر خواهان آزمند مقامها ومنصبها کسانی خواهند بود که برای برآورد کردن نیازی که در درون دارند در راه رسیدن به پلّه وپایه ای دست وپا می شکنند وخود را به آب وآتش می زنند!لذا واجب است که چنین کسانی از احراز مقامها منع گردند وباز داشته شوند.

در پایان به آیه ای از قرآن کریم وحدیثی از رسول گرامی اسلام استناد کرده وبرای همه ی خدمتگزاران واقعی جامعه آرزوی توفیق دارم:

((فلا تُزَکّوا أنفُسَکُم))ترجمه:از پاک بودن خود سخن مگوئید. نجم/32

قال رسول الله:((إنّاوَاللهِ لا نُوَلِّی هذا العَمَلَ أحَدا سَألَهُ.(أوحَرِصَ عَلَیهِ)...(متفق علیه)

ترجمه:مابراین کار کسی را ریاست وسرپرستی نمی دهیم ونمی گماریم که خودش آن را درخواست کرده باشد(یادرروایت دیگری برآن کار حریص باشد)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد