روستای خانقاه

اجتماعیُ فرهنگی ُتاریخیُ مذهبیُ...

روستای خانقاه

اجتماعیُ فرهنگی ُتاریخیُ مذهبیُ...

گاهنامه همینجوری سال اول – هفته اول دی ماه 1389 – شماره 3


یه مدت هرچی دنبال سوژه گشتم که بخوام یه جورایی بهش پیله کنم – پیدا نکردم که نکردم . از اونجایی که ملالی نیست جز دوری شما عزیزان تصمیم گرفتم یه واقعیتهایی که در جامعه مون کم کم متاسفانه داره نمود پیدا می کنه براتون بازگو کنم شاید فرجی بشه با ایده پردازی های ما و کارهایی که مسئولان قول انجامشو میدن ولی عملی نمی کنن بشه یه کارایی کرد ( این تیکه آخرشو همینجوری گفتم که موضوع همینجوری این شماره مون هم را بیفته )

مرگهای دردناک از واقعیت های کاذب :

مرگهایی که ما می بینیم ولی نمی خواهیم باور کنیم – دسته هدف در این نوع مرگ گروه و   سن خاصی نیست ولی بیشترین تمرکز بر روی جوانان معطوف است :

اعتیاد

اعتیاد شاید تا چند سال پیش با دیارمان واژه ای غریبه  و نامحرم بود وهرکس نامی از آن می برد از طرف خانواده اش با عکس العمل شدیدی مواجه میشد شاید بخاطر این بود که مردمان گذشته از فجایع و عواقبش مطلع بودند  . شاید آنان حریم حرمت و محرمیت را درک می کردند اما امروزه به لطف واسطه ها اعتیاد با شهرو دیارمان آشنا شده و گویا صیغه عقد را هم جاری کرده اند  به همین دلیل است که کسی زیاد از این قضیه بطور کامل آگاهی ندارد اما در آینده ای نزدیک آن هنگام که می خواهند با هم عروسی گیرند و شهر ما عروس اهریمن اعتیاد شود چه کسی با  چه برنامه ای می تواند و می خواهد قد قامت کند و بگوید که ...که چه – آنوقت دیگر حرفی برای گفتن نیست چرا قبل از آشنایی و ازدواج در مورد این اهریمن تحقیق نکردید که اکنون بخواهید طلاقشان را بگیرید به نظر شما  اعتیاد دیارمان را طلاق خواهد داد مطمئنا" خیر .

اما نکته ای که باعث طرح این بحث شد براستی از کجا بود ؟ بهتره هیچ کس هیچ حدسی نزنه چون  ایده اش نه از تلویزیون بود و نه از مجلات و روزنامه ها . منشاء این فاجعه گذری 10 دقیقه ای بود در میدان میوه و تره بار پاوه  که محلی شده برای مصرف مواد مخدر و تزریق و خرید و فروش آن .

میدانی که در آن با سازماندهی دکه های بسیاری سعی شد یک بازار متمرکز احداث و جهت رفاه حال شهروندان افتتاح شود اما امروزه به لطف برخی از دوستان  و به قول خودشان طی کردن مراحل اداری جهت صدور سند و ارائه آن به مالکان یک پاتوق رسوایی و بدبختی و ... را در ورودی شهرمان بدون هیچگونه هزینه  - گیر و گرفت و خیلی چیزهای دیگر در اختیار جوانانی قرار داده که به کمک این بازارچه مرگشان را تسریع می بخشیم  اما مقصران این رسوایی و بدبختی را چه کسانی بدانیم ؟

آیا این کافیست که بگویم مقصر شهرداری است که با احداث نزدیک به 100 دکه در آن نقطه  که تمام پولش را از پیش گرفته و دکه ها را فقط 3 سال در اختیار مالکان قرار میدهد و بعد از آن اگر کسی بخواهد دکه اش در همان محیط باشد بایستی به اوقاف اجاره دهدو حتی حاضر نشده یک نگهبان تا زمان تحویل دکه ها در آن محل مستقر کند که هر کسی که جای مصرف نداشت مستقیم بره اونجا

یا آقایان سبز پوشان نیروی انتظامی که با تمام زحمتی که برای امنیت ما می کشند ولی در طول شبانه روز حتی یک بار به داخل آن میدان سر نمی زنند و معتادین عزیز و گرام در کمال آرامش و امنیت به مصرف مواد مخدر می پردازند

یا شورای فرهنگی شهر که متاسفانه هیچ گونه فعالیت دائمی و مستمر و در خور عموم انجام نمیدهد

ویا ستادمردمی  مبارزه  با مواد مخدر که متاسفانه از حدود 12 سال پیش که هیچ کس معنای واقعی اعتیاد را نمی دانست از ترمینال وردودی شهر تا بیمارستان قدس و تا ترمینال خروجی پاوه(نوسود) را پر از دیوار نویسی کرده که اهریمن اعتیادرا به دیارمان راه ندهیم و  ....که خود نوعی سوال را در ذهن جوان ما از همان سن بچگی ایجاد کرد که اعتیاد چیست و او را به دنبال آن سوق داد

یا شبکه بهداشت را مقصر بدانیم با توجه به این امر که یکی از شیوه های انتقال سریع و نهان نوع دیگر مرگ ویروس   HIV از طریق آمیزش جنسی است و شایع ترین نوع این امر در تزریق مواد مخدر است

آیا مقصر شناختن انان کافیست آیا روحیات مذهبی و شرایط خانوادگی افراد برئ از این بحث است آیا عدم کنترل خانواده در رفت و آمدهای فرزندانشان نمی تواند از شاخصه های مهم این امر باشد

 آیا پشت گوش انداختن این امر توسط مسئولین  چاره اندیشی کارامدی است (که آقا این امر مستلزم ایجاد گردهمایی و به تبع آن هزینه های زیاد است و ما بودجه نداریم ولی چشم اگر بودجه بود ...)

آقا این حرفا برای کی؟ برای کسی بگید که دیگه گوشش پر نباشه . برادر من بودجه نداریم یعنی چی ؟ مگر من جوان آینده ساز این مملکت نیستم . زمانی جوان امروز می تواند آینده ساز فرداباشد که سالم باشد که عقل درست و ذهنیت مناسبی داشته باشد قطعا" تمام پولی که برای اداره جات داده میشود قسمتیش برای انجام امورات فرهنگی است من دروغ می گویم آقا این قضیه روابط عمومی و تبلیغات در هر اداره چیه ؟

به هر صورت اگر روحیه برخی از دوستان را مکدر کردیم و مقصرانی را که از  قلم انداختیم به بزرگی و مهربانی خودتان بنده را ببخشید چون حقیقتا" سوژه نداشتم و همینجوری یه چیزی گفتم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد